DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> جلسه محاکمه ی عشق بود


شهرشیشه ایی

 

جلسه محاکمه عشق بود

 

 و عقل قاضی ، و عشق محکوم ....

 

 

 به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی

 

همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو

 

نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودس که در

 

آرزوی شنیدن صدایش بودی وشما پاها که همیشه رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین

 

با او مخالفید ؟

 

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در

 

جلسه ماندند عقل گفت: دیدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحیرم با وجودی که عشق

 

بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟ قلب نالید و گفت: من با وجود

 

عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند

 

و

                                     فقط با عشق میتوانم یک قلبی واقعی باشم.

 

                 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

رکسانا
ساعت20:56---5 دی 1390
خیلی قشنگ بود

رکسانا
ساعت20:55---5 دی 1390
فوقولاده بود

dani
ساعت8:09---5 دی 1390
zibast

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 5 / 10 / 1390برچسب:,| ساعت 1:19 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |


قالب رایگان وبلاگ کد آهنگ